درگیری و خفت گیری به خاطر شکلات

آریو نیازی

کارشناس سیستمهای امنیت  ، دفاع شخصی و پیشگیری

خفت گیری و کتک خوردن به خاطرشکلات

آقا عبدالله نذر داشت و یا دوست داشت به مردم شکلات رایگان بده ، هر کسی رو که می دید از همکاران سریع شکلات از کیف یا جیبشدر می آورد و چند دونه تقدیمش می کرد و این شده بود عادت  عبدالله ، من که علاقه ای به شکلات نداشتم به اجبار می گرفتم و به دوستاندیگه می دادم ، من و بعضی از دوستام هر چه اصرار کردیم که نکن این کار رو به جای این کار که هر روز شکلات پخش کنی بیندوستان مبلغ شو  ،بده به نیاز مند چون مگه همه هر روز شکلات می خورند حیف می شه کنار می گذرند یا به کسی دیگه می دهند، البتهکه به علت حجم خرید روزانه شکلات نمی تونست که شکلات خارجی بخره از همین شکلات های معمولی ، خلاصه مردم می گفتند مرضقند گرفتیم ولی عبدالله گوشش بدهکار نبود کار خوشو انجام می داد ، تا یک روز دیدیم که با سر و صورت خونین اومد ، دوره چشماشسیاه و کبود وبینی کبود و لب های خونین ، همه پرسیدن چی شده؟

گفت داشتم می اومدم سر کار، به یک ماشین شخصی مسیر را گفتم قبول کرد ، سوار شدم در ماشین مسافر هم داشت کیف را رویپایام قرار دادم، مدتی بعد از حرکت در یک جای خلوت ایستاد یکی از مسافران کیفم  را کشید  و به زور خواست از دستم خارج کندراننده هم به کمک اش آمد ، فهمیدم که آنها همدست هستند ، هر دو به من ضربه می زدنند به سر وصورتم و بدنم مقاومت کردم ، ولی سرمگیج رفت از ضربه های زیاده که به  سر و بدنم زدن ، کیفم رو گرفتن پرتم کردن یک گوشه و به سرعت فرار کردن، حالا ماشین های دیگه کهظاهر داغونم رو می دیدن سوارم نمی کردن، از طرف دیگه سارقانی که میرند کیف رو‌باز می کنند می بینند شکلات دزدیدن ، درگیریو‌خفت کردن، ریسک ،به خاطر شکلات ، اگه سارقین گیر پلیس هم می افتادن خیلی خوب می شد جهانی می شد ، ولی عبدالله دست ازشکلات دادن بر نداشت و بعد از چند روز شروع به کارش کرد ، تا پایان کارش، ولی بدون کیف، عبدالله دفاع شخصی هم یاد نگرفت.

به امید آنکه بتوانیم جرم و جنایتی را از دنیا کم کنیم.

http://masterniyazi.com/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *